زندگیِ دور و بر ما

کلبه جدید "پاییز و بهار"

کیسه برنج

یا منور القلوب

 

 

 

مرسی مهناز بابت معرفی :))

 

 

+بچه ها، علیکم به دیدن این فیلم.

بامزه است.

انقدر خنده های دختر بچه (جیران ) رو دوس داشتم که دلم میخواست یه لقمه کنم بخورمش.

 

 

یه جاش دو تا بچه ها میخواستن دوست شن باهم.

پسره میگه اسمت چیه؟

دختره میگه "جِریان"

وای. انقد بامزه اسمش و اشتباه میگه :)))

 

 

یه جاش میخواد معصوم خانومو راضی کنه ببردش پارک، میگه " معصوم خانم؟! تو دوس داشتی بچه که بودی معصوم خانومتون نبردت پارک؟! "

انقد دوس داشتم اینجاشو :)))

 

حال و هوای تهرانِ قدیم...

 

 

 

+کمک های مردم به هم خیلی جالب و دوست داشتنی بود.

کمبود امکانات البته مشهود بود.

توجه به بچه ها، شاید توی این سالها بیشتر از اون موقع دیده بشه. اما چیز دیگه ای که وجود داره اینه که بعضی وقتا این توجه رو، تو جایی که چندان هم لازم نیست خرج میکنن. میگیم خب آفرین. دستت درد نکنه. بعد تو جایی که بچه نیاز به توجه داره و نیاز داره دیده بشه، بچه رو دست و پا گیر میدونن و توجه نمیکنن بهش! یا یکدفعه از دستش عصبانی میشن

 

 

فقط من خیلی از اون بچه ای که اسمش حسین بود، خوشم نمیومد :/

 

 

لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی

 

 

* چرا نمیتونم عکس بذارم روی مطلب؟

دو تا عکس براتون یافتم . نشد بذارم :))

 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز

بانک

یا طبیب القلوب



کِی این بی حوصلگی من میخواد درمان شه!؟ اه....



+فردا صبح پاشم برم بانک. بلکه بیرون رفتن حالمو بهتر کرد.

نمیدونم کارتمو به کجا دادم رمزشو اشتباهی چند بار زدن، هی میگه از تعداد دفعات مجاز بیشتر رمز را اشتباه زده اید :/



۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پاییز

هرچه میخواهد دل تنگم، بگم _1_

یا مقلب القلوب


(از پست های پراکنده ، به سبکِ هرچه میخواهد دل تنگت بگو! )


1: فردا با مریم میخوایم بریم خونه یکی از دوستان. تصمیم بر این بود که سه تایی بریم امامزاده صالح.

اما یه نفرِ چهارمی بهمون اضافه شد که بچه نوزاد داره. خیلی سخت میشد با مترو امام زاده

قرار بر این شد همون بریم خونش!


2:تولد ریحانه است. به بیمزه ترین شکل ممکن بهش تبریک گفتم. ینی فقط پیام!

هرچند پیام های شادی بود. اما خب. فقط پیام بود.

دوست داشتم تولد بگیریم براش


3: اعصابم خورده. بعد این اعصاب خوردم،یه تلنگری زده به حس های بی حوصلگی و درد و غم و دلتنگی. همه باهم دارن غر میزنن حالا

یکی بیاد اینا رو ساکتشون کنه :/


4: یکی از بچه ها میگه یکشنبه پاشو بریم فلان جا

و من فکر میکنم اگه برم و خیلی چیزایی که نمیخوام، پیش بیاد چی؟


5: ترم تموم که شد، خیلی خیلی دلتنگ بودم به خاطر رفتن یکی از بچه هامون. ترم آخرش بود و درسش تموم شد

بعد میگفت نمیرم بمیرم که

و من ناراحت بودم چون میدونستم چی پیش میاد! میدونستم چقدر همه چی با فاصله گرفتن زیاد تغییر میکنه

و بله. آفرین به من که انقدر تازگی میتونم درست حدس بزنم :/


6:امروز با کلی ذوق از دستبند ها عکس گرفتم. میخوایم بذاریم تو یه پیجی که یکی از خواهر هام داره.

عکس های خوب و هنری ای هم شد

بعد به یک باره نمیدونم چی شد که ذوقم انقدر خالی شد، انگار از ابتدا چیزی به اسم ذوق وجود نداشت!

دیشب از شدت ذوق و ایده هایی که میخواستم برا فروش دستبند هامون اجرا کنم خوابم نمیبرد!


7:لیندا مالالی هانت رو میشناسید آیا؟ نویسنده کتاب فوق العاده زیبا و فکر میکنم نسبتا مشهورِ ماهی بالای درخت

الان درحال خوندن یه کتاب دیگه از همین نویسنده ام. "یکی برای خانواده مورفی"


8:اگر حالِ دلتان خوب نیست، آهنگی که خیلی زیاد دوست دارید و نذارید تو گوشتون!

قشنگ آهنگ و له میکنه میشوره میذاره کنار

بعد ها بشنویدش اون حال بد تو ذهنتون تداعی میشه

اگه یکم حالتون بده ممکنه حالتون و خوب کنه

اما حالِ خیلی بد و فقط بدتر میکنه

و تو این مورد، به نظر من مداحی گوش کردن واقعا بهتره


9: از دو کیلومتری یه آهنگی رد میشم چشمام پر اشک میشه. اثر پیازی داره روم!

انقد که باهاش گریه کرده بودم با حالِ افتضاح

یکی دیگه بود که دوسش داشتم. بعد اصا مفهوم عاشقانه نداشت کلا. غمگین هم نبود.

انقد حال خودم بد بود طرف چیزای خوبم میگفت من گریه میکردم :)))))

الان اونم دوست ندارم گوش بدم. البته به اندازه اون که اول گفتم نرسیده ها

اما واسه مداحی ها چنین نیست. شایدم واسه من این مدلیه


10: وای. یه خواب عجیب غریبی دیدم بعد از ظهر.

خواب دیدم یه سوسک خانگی داشتم.

بعد پروازم میکرد.

انقدم منو دوست داشت :| خدایی؟ :| سوووسک بالدار خانگی؟ :|

بعد منم نسبت بهش احساس محبت میکردما :/

بعد جالب ترش اینجاست که سوسکه جا میخواست برا خونه اش دیگه! یه چاه داشتیم وسط اتاق مون(!)، میخواستم از وسط جمعش کنم سوسکمو، درپوش چاه و برمیداشتم میذاشتمش اون تو :))))

خدایی این از کجا اومد تو خواب من :))



لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی



۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پاییز

خودت باش دختر | ریچل هالیس

یا کاشف الکروب



سلااام :))


بچه ها. من این کتاب و که میدیدم یهو مشهور شد و اینها، همش فکر میکردم ازون کتاب های کلیشه ای روانشناسی و انگیزشیه

از اون ها که دائم میگه رمز موفقیت شما چیست!؟ بلهههه. همین که فکر کنید به هدفتان موفقید


ولییی، اینطور نبود

اولین کتابی که از کتابخونه همگانی طاقچه دانلود کردم و خوندم، همین کتاب بود.

اول تصمیم داشتم فقط شروع کنم و اگه خوشم نیومد ادامه ندم.

اما واقعا عالی بود.

یه نکته ای که وجود داره اینه که نویسنده توی مقدمه  کتاب، به طرز خوبی توضیح میده که از نوشتن کتاب چه قصدی داشته و باید انتظار چه چیزهایی رو داشته باشید

انقدر جذبم کرده بود که تا بیکار میشدم میرفتم ادامه اش. برای من از اون کتابها بود که زمین نذارم زیاد و فکر کنم کاش میخریدمش.

و واقعا بهم کمک کرد.

خیلی هم انگیزه ده بود.


نویسنده تجارب زندگی خودش رو هم نوشته. و این خودش کلی به جذابیتش اضافه کرده

چون لحن نوشتن پر انرژی و صمیمانه ای داره



از اون کتاب ها بود که آدم دوست داره برای بعضی عزیزانش هدیه بخره

البته که یه سری قسمت هاش، چیزهایی که نوشته بود خب از لحاظ فرهنگی با ما متفاوت بود. 

و من جای کتابی که یه خانم ایرانی موفق، به سبک ایرانی و اسلامی نوشته باشه رو خالی دیدم.



لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز

گردونه طاقچه

یاحکیم


بچه هاااا

طاقچه طرح گردونه گذاشته

اگ نرم افزار طاقچه رو دارید که هیچی، اگ ندارید نصب کنین

خیلی خوبه

اینطوریه که یه گردونه رو میچرخونیم، بهمون میگه اون روز چی برنده شدیم

روز اول بوف کور رو بهم هدیه داد (البته ای بوکش رو دیگه)

روز دوم (امروز) سه ماه اشتراک کتابخونه همگانی شو:))



باز هم برای کسانی که ایبوک میخونن البته:)


کتابخونه همگانی طاقچه:

این مدلیه که مثلا ماهی 10 تومن میدید، کتابهایی که تو کتابخونه گذاشتن و میتونین دانلود کنین، بعد از یک ماه و اتمام شارژ کتابخونه تون، لینک کتابایی که از کتابخونه گرفته بودید غیر فعال میشه

کتابای خیلی خوبی هم داره

من فعلا "خودت باش دختر" رو شروع کردم 



علی علی :)

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پاییز

از پشه بدم میاد، قسمت دوم

یا حفیظ


صدای بال پشه میاد

دیوانه کننده است 

هی خودمو جا به جا میکنم یه وقت منو نیش نزنه

آخه چتووونه؟؟ چتووونه؟؟؟ چتووووووونه؟؟؟ اگه گذاشتید بخوابم:/

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز

سیب و گلابی باش، "به" پیشکش !

یا نور


با معیار های ذهنی من، این کارم صحیح نیست

میدونم

و باز حرصم میگیره از کاراش



یه حسِ [ یکباره چرا قطع نظر میکنی از ما ] توام با [با ما به از این باش که ...]  که البته کوقت و زهر

نیستی کلا، که حالا به باشی، یا سیب و گلابی ....



سفر هستم 

به همین خاطر نمیتونم منظم به وب هاتون سر بزنم یا کامنت بذارم;)

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز

نامه های شب _2_

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
پاییز

48 رنگ

یا منور النور



خدااااایااااا مررررسییییی :))



خیلی خوشحالم :)

رفتم مدادرنگی 48 رنگ خریدم برا خودم :)



+اردوشون فردا تموم میشه



+پنجشنبه ا.ا میبره سینما بچه هاشو. به عنوان فارغ التحصیل دوست دارم برم باهاشون.

و دوست دارم بگم دوستامم بیان باهم . حداقل یکی از دوستام باشه.



+دستبند جدید داریم درست میکنیم. ایده ای برای فروشش ندارید ؟ :))

آخه دستبند اونقد گرون نمیشه که اینترنتی خریدنش بیارزه. تو پیج اینستا بذارم؟


+لحظاتتون پرازیاد خدا . علی علی

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز

نامه های شب _1_

یا حبیب


ساعت 2:30 شب

هنوز بیدارم، خودم را با این جمله که "دیروز 4:20 خوابیدی، 2 خوابیدن پیشرفته" گول میزنم، اما "خودم"، گول نمیخورد.

تصمیم داشتم امشب زود بخوابم مثلا !


امروز مهمان داشتیم

اتفاقاتی که افتاده، فکر هایم، برنامه هایم در ذهنم ردیف میشود


توی ذهنم بوی قورمه سبزی شامِ دیشب پخش میشود، لبخندِ بچه ی مهمانمان، صدایِ آن بچه دیگر که داشت برایم از مشاهداتش زیر میکروسکوپ میگفت هم در یادم سرک میکشند

از آن طرف انقدر ماندالای جدیدم به دلم نشسته است که یادش می افتم یک نسیم شادی آور میپیچد توی دلم، کشیدنش البته بیش از دوتای دیگر طول کشیده و هنوز هم تمام نشده، این یکی را به پیشنهاد شما، میخواهم رنگی کنم


[به تو هم فکر میکنم آن گوشه کنار ها .... میدانم نباید و میدانم تو احتمالا حتی یادِ من هم نمی افتی]


همین!


پ. ن: میبینی عزیز؟ گاهی بعضی چیزها همینقدر ناگهانی تمام میشود 

و حتی فرصت نداشته ای درست با آنها خو بگیری 

که قیصر هم گفته است" تا نگاه میکنی، وقت رفتن است ..."



با صدای جیرجیرک، تیک و تاکِ ساعتِ دیواری اتاق ما

شب

2:44

پاییز

۱۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پاییز