یا حافظا غیر محفوظ

 

سلاااام :) بعد مدتها و مدتها....

+یه چیزی رو کشف کردم. اینکه فعالیت هر نویسنده وبلاگی، به کامنت های پر ذوق و ارتباطش با دوستای وبلاگیش بستگی دو طرفه داره. یعنی اگر نویسنده کم مطلب بذاره، خواننده هاش کمتر رغبت میکنن براش کامنت های دوستانه بذارن. در حقیقت اعتمادشونو بهش از دست میدن و حس میکنن نمیشه با این فرد مثل یه دوست برخورد کرد. معلوم نیست الان که بره دفعه بعد کِی میاد!

و از طرف مقابل، وقتی نویسنده مطلب رو مینویسه ولی هیچ کامنتی دریافت نمیکنه یا کامنت ها بهش انرژی نمیده، کم کم حس نوشتنش براش کمرنگ میشه و فقط در صورتی مینویسه که یه انگیزه درونی داشته باشه و انگیزه اش، منحصر در ارتباط مجازی اش با دوستای وبلاگیش نباشه.

انگیزه درونی مثل کسی که محیط امنی میخواد تا بنویسه و کسی نشناسه هویت نویسنده کیه...

یا مثل کسی که متن زیاد داره. دلش میخواد بنویسه کلا. و اون ارتباطه براش اولویت نیست.

بگذریم... اون روز داشتم تو طاقچه میگشتم، یکدفعه دیدم نوشته کتاب « جبران میکنم» از سوفی کینزلا ...

من تمام کتاب های سوفی ک به فارسی ترجمه شده بود رو خونده بودم. این کتاب جدید چاپ شده. و حتی نمیدونستم چاپ شده. واقعا غافلگیری قشنگی بود. یکی برا خودم خریدم و یه نسخه هم هدیه برا خواهرم خریدم .

فرداش رفتیم دندون پزشکی برا چکاپ و اینا. تو صف انتظار که بودیم کلی شو خوندم و نفهمیدم چطور نوبتمون شد :)) باز هم مثل سایر کتاب های سوفی کینزلا یک روزه تمومش کردم. قشنگ بود. اما همچنان « زندگی نه چندان عالی من» و « گردنبندم را پیدا کن» برای من تو اولویت اند. 

امتحانا از 5 روز دیگه شروع میشن. همه دوستا و آشناهام امتحاناشون تموم شده تقریبا!! ااونوقت ما تازه داریم شروع میکنیم :))) چون ترممون به خاطر اعلام نتایج دیر شروع شد به تبعش امتحانم عقب افتاد. احتمال زیاد ترم بعد کلاسمون حضوری میشه. حداقل میگن بچه های ارشد و دکتری حضوری ان. در مورد کارشناسی ها هنوز دقیق اعلام نشده.

+ ویرگول انقد امروز برای ورود بهش اذیتم کرد ( و هنوز هم واردش نتونستم بشم.) که دارم فکر میکنم نوشته این ماه رو بی خیال شم و فصل آخر چالش کتابخونی رو، نخونم ! :/

 

+همین :)

تامام...

شبتون بخیر. علی علی