زندگیِ دور و بر ما

کلبه جدید "پاییز و بهار"

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

بولت ژورنال بگیرم یا نه؟ :دی

یا من فی عفوه یطمع الخاطئون

 

 

یه گروه داریم با نوه های دختری خانواده پدری...

عمه امروز چالش گذاشته بود خوشحالی های زندگی تون رو فیلم بگیرید بذارید.

دو نفر تا جایی که من دیدم گذاشته بودن. هر دو هم از بچه هاشون. البته یکیشون اول گل و گیاه های خونه اش رو هم گفت.

 

داشتم فکر میکردم اگر میخواستم بذارم چی میذاشتم؟ احتمالا فیلم کتاب هام، گلدون پتوسم، امامزاده نزدیک خونه مون، خانواده ام، سلامتیم.

اما خب طبق کاری که همیشه میکنم، هیچ فیلمی نفرستادم. یادم نمیاد تو چالش هاشون شرکت کرده باشم کلا.

 

اگر میخواستید فیلم خوشحالی هاتون رو بذارید، چه چیزهایی اطرافتون رو گلاژ میکردید؟

 

 

 

2:

بیاید یه ایده بدید بچه ها. دلم میخواست امسال بولت ژورنال درست کنم. دو ساله که تو دفترچه کوچیکی تقویم و یه سری کارها که میخوام تو طول سال انجام بدم و مینویسم. حالا برای امسال چند راه دارم!

اول: یه دفتر نقطه ای بگیرم و یک سال بولت ژورنال و امتحان کنم.

دوم: همین دفترچه رو ادامه بدم و کلا بی خیال بولت ژورنال بشم چون ممکنه وسطای سال دیگه حال منظم ادامه دادنش رو نداشته باشم. تازه اگر تو دفترچه باشه، یه نظم خاصی از هر سه سال 98، 99 و 1400 در کنار هم خواهم داشت و پراکنده نمیشن.

سوم: جفتش رو داشته باشم. دفترچه مختصر باشه. همون تقویم و برنامه سالانه. بولت ژورنال برا برنامه ریزی های ماهی و فصلی. دفترچه سه سال و کنار هم نگه میداره و بولت ژورنال نظم ماهانه و فصلی میده. اما باز ممکنه موجب پراکندگی ذهنی بشه دوتا دفتر داشتن. ها؟

 

 

 

3: اولین باره که یه کتاب هندی شروع کردم! یعنی نویسنده اش هندیه. کتاب « شاهد نابینا» که یه کتاب جناییه. به ثمن بخس :)) تو طاقچه هست. اما چون من اشتراک طاقچه بی نهایت داشتم دیگه نخریدمش. تو بی نهایت بود.

تا اینجاش که کتاب قوی ای نبوده. اما دارم میخونم تا ببینم آخرش چی میشه.

 

4: ماه بر فراز مانیفست هم حس میکنم خیییلی داره طول میکشه. از 26 بهمن دستمه! ذره ذره میخونم. نمیدونم چرا تند تند تر پیش نمیره :))

 

5: کتابایی که سفارش داده بودم رسید. هدیه ام هم رسید. ذوق خوندنشون رو دارم.

 

لحظاتتون پر از یادخدا. علی علی

 

( تقویم میگه الان 13 اسفنده. اما من تا اذان صبح نشه امروز رو 12 اسفند میدونم :)) )

 

پی نوشت: میخواستم یه متن مختصر و کوتاه بنویسما.

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پاییز

10 اسفند99

یا من به یفتخر المحبون

ای که دوست داران به او افتخار کنند

 

سلام :)

 

اول:

آقا من یه دوستی دارم پیج وسایل ارگانیک و اینا داره. لیست قیمت گذاشته بود و اینها. برای روز پدر هم تخفیف گذاشت و ارسال رایگان.

من ازش چندتا چیز سفارش دادم. فردای اون روز. گفتم ممکنه همون تخفیف و بدی به منم؟ :)) وی هم قبول کرد.

هرچی قیمت پرسیدم هم گفت قابلتو نداره حالا...

و؟

امروز که فرستاد پول پیک رو پرداخت درب منزل زده بود :/ اصا رایگان نبود. و با توجه به لیست قیمتش من حساب کرده بودم. بعد که رسید خواستم شماره کارت بده، با فاکتور داد. گفت که گرون تر شده وسایل...

حدود 20 تومن بیشتر از قبل بود.

حالا این ها شاید واقعا پولی نباشه. اما خب شما که کسب و کار دارید به نظرم لیست قیمت ها رو با تغییر قیمت اجناستون بروز کنید :) این از پیشنهاد من :)

 

دوم:

امروز کتاب « عروس قریش» رو تموم کردم. داستان زندگی حضرت آمنه سلام الله علیها هست. مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.

دختر در طول این روزهایی که میخوندمش همش دلم میخواست بذارمش کنار و دیرتر بخونمش. بس که جذاب بود. دوست نداشتم تموم شه. دوست داشتم همینجور ادامه داشته باشه.

بسیار جذاب و دلنشین. بسیار دوست داشتنی.

یه نکته جذاب:

میدونستید پیامبر ارم صلی الله علیه و آله و سلم عطری میداد بدنشون که کسی یک بار گونه شون رو نوازش میکرد تا چند روز دستش عطر پیامبر رو میداد؟

آخ...

 

 

سوم:

پیج نوآدمی رو میشناسید تو اینستاگرام؟ یه مسابقه گذاشته بود. شرکت کرده بودم. جایزه اش قرار بود به 5 نفر ،به انتخاب خود برنده ها 5 تا از کتابای صهبا رو بدن.

و باورتون میشه تنها شرکت کننده من بودم؟ آخه مسابقه ازین تگ کردنی ها و اینه نبود. باید دو قسمت مرتبط از یه کتاب و سخنان حضرت آقا رو مینوشتیم.

برای جایزه بهشون گفتم نمیشه حالا « خون دلی که لعل شد» که از انتشارات انقلاب اسلامیه رو برام بفرستید؟ :ـ)

انتظار داشتم بگن نه... اما گقتن قرارمون رو صهبا بود اما چون این کتاب رو دوست دارید باشه.

آقا من خوووشحالم ها :)) ینی اون موقع که قبول کردن داشتم برا همسرم تعریف میکردم از شدت خوشحالی صدام تغییر کرده بود :)) خودم انتظار این حجم هیجان زده شدن رو نداشتم :)) جایزه خیلی لذت بخه آخه. قبول کنید :))

 

 

چهارم:

تو یه پیجی اینستا، آقاهه خرید دسته جمعی کتاب میگذاره. یه سری کتابا که دوست داره خودش یا معرفی شون میکنه و اینا. بعد تخفیف هاش گاهی از 20 درصد نمایشگاه هم بیشتره :)) یه سری کتابم به اونجا سفارش دادم. خوشحال و شاد و خندانم و فلان :))

کتاب های « نا» ، « من بر میگردم» ، « حیدر»

ان اءالله خوندمشون براتون میام تعریف میکنم که چطوری بودن :))

 

پنجم:

الهی که این ترم از همین اوایلش بشینم پای کارهایی که باید آخر ترم تحویل بدم ! نذارم آخر ترم کمرم نصف شه با اون حجم کار و استرس!

 

 

ششم:

برای روز پدر، چیز کیک درست کردم. خوشمزه شد. الحمدلله

 

هفتم:

از دیشب لبو گذاشتم بپزه. یه عالمه موندو نپخت. خاموش کردم امروز دوباره روشن کردم. حالام که تلخ و بد مزه شد. چرا :ـ(

 

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پاییز

چیزهایی از این دور و بر ها :))

یا من به یفتخر المحبون

ای که دوست داران به او افتخار کنند

 

سلام :)

 

اول:

آقا من یه دوستی دارم پیج وسایل ارگانیک و اینا داره. لیست قیمت گذاشته بود و اینها. برای روز پدر هم تخفیف گذاشت و ارسال رایگان.

من ازش چندتا چیز سفارش دادم. فردای اون روز. گفتم ممکنه همون تخفیف و بدی به منم؟ :)) وی هم قبول کرد.

هرچی قیمت پرسیدم هم گفت قابلتو نداره حالا...

و؟

امروز که فرستاد پول پیک رو پرداخت درب منزل زده بود :/ اصا رایگان نبود. و با توجه به لیست قیمتش من حساب کرده بودم. بعد که رسید خواستم شماره کارت بده، با فاکتور داد. گفت که گرون تر شده وسایل...

حدود 20 تومن بیشتر از قبل بود.

حالا این ها شاید واقعا پولی نباشه. اما خب شما که کسب و کار دارید به نظرم لیست قیمت ها رو با تغییر قیمت اجناستون بروز کنید :) این از پیشنهاد من :)

 

دوم:

امروز کتاب « عروس قریش» رو تموم کردم. داستان زندگی حضرت آمنه سلام الله علیها هست. مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.

دختر در طول این روزهایی که میخوندمش همش دلم میخواست بذارمش کنار و دیرتر بخونمش. بس که جذاب بود. دوست نداشتم تموم شه. دوست داشتم همینجور ادامه داشته باشه.

بسیار جذاب و دلنشین. بسیار دوست داشتنی.

یه نکته جذاب:

میدونستید پیامبر ارم صلی الله علیه و آله و سلم عطری میداد بدنشون که کسی یک بار گونه شون رو نوازش میکرد تا چند روز دستش عطر پیامبر رو میداد؟

آخ...

 

 

سوم:

پیج نوآدمی رو میشناسید تو اینستاگرام؟ یه مسابقه گذاشته بود. شرکت کرده بودم. جایزه اش قرار بود به 5 نفر ،به انتخاب خود برنده ها 5 تا از کتابای صهبا رو بدن.

و باورتون میشه تنها شرکت کننده من بودم؟ آخه مسابقه ازین تگ کردنی ها و اینه نبود. باید دو قسمت مرتبط از یه کتاب و سخنان حضرت آقا رو مینوشتیم.

برای جایزه بهشون گفتم نمیشه حالا « خون دلی که لعل شد» که از انتشارات انقلاب اسلامیه رو برام بفرستید؟ :ـ)

انتظار داشتم بگن نه... اما گقتن قرارمون رو صهبا بود اما چون این کتاب رو دوست دارید باشه.

آقا من خوووشحالم ها :)) ینی اون موقع که قبول کردن داشتم برا همسرم تعریف میکردم از شدت خوشحالی صدام تغییر کرده بود :)) خودم انتظار این حجم هیجان زده شدن رو نداشتم :)) جایزه خیلی لذت بخه آخه. قبول کنید :))

 

 

چهارم:

تو یه پیجی اینستا، آقاهه خرید دسته جمعی کتاب میگذاره. یه سری کتابا که دوست داره خودش یا معرفی شون میکنه و اینا. بعد تخفیف هاش گاهی از 20 درصد نمایشگاه هم بیشتره :)) یه سری کتابم به اونجا سفارش دادم. خوشحال و شاد و خندانم و فلان :))

کتاب های « نا» ، « من بر میگردم» ، « حیدر»

ان اءالله خوندمشون براتون میام تعریف میکنم که چطوری بودن :))

 

پنجم:

الهی که این ترم از همین اوایلش بشینم پای کارهایی که باید آخر ترم تحویل بدم ! نذارم آخر ترم کمرم نصف شه با اون حجم کار و استرس!

 

 

ششم:

برای روز پدر، چیز کیک درست کردم. خوشمزه شد. الحمدلله

 

هفتم:

از دیشب لبو گذاشتم بپزه. یه عالمه موندو نپخت. خاموش کردم امروز دوباره روشن کردم. حالام که تلخ و بد مزه شد. چرا :ـ(

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پاییز

ارتداد | وحید یامین پور

یا من به یَستأنِسُ المریدون

ای که مریدان به او مأنوسند

 

 

سلام :)

 

خب. وارد ماه آخر 99 شدیم.

تقویم برنامه ریزی های سالانه مو نگاه کردم.

از اون جایی که پارسال 65 تا کتاب خونده بودم امسال تصمیم گرفته بودم 70 تا بخونم.

همون موقع که داشتم 70 تا رو برا برنامه ریزی سال بعدم مینوشتم میدونستم احتمال زیاد نمیرسم!

چون تازه ازدواج کرده بودم. و آبان رفتم خونه خودم. با این اتفاقات جدید و کارهای بیشتر، خب کمتر فرصت کتاب خوندن داشتم.

تا الان کلا 42 تا کتاب خوندم امسال :/

خیلی خیلی زیاد بتونم این ماه بخونم شاید 7 ، 8 تا.

البته با 50 تا کتاب برنامه ام شکست بخوره بهتره تا با 40 تا :))

 

 

+آخرین کتابی که خوندم: ارتداد

از وحید یامین پور

این کتاب که چاپ شد سر همین که نویسنده اش یامین پور بود تصمیم گرفتم بخرمش. چون قبلا ازش نخل و نارنج رو خونده بودم و تجربه لذت بخشی بود برام. قلمش رو دوست داشتم.

تو یکی از نمایشگاها که سوره مهر گذاشته بود خریدمش و تازه فرصت شد بخونمش.

خب تا یه جاییش خوندنش برام سخت بود. اما بهش اجازه دفاع دادم.

و نتیجه لذت بخش و قابل دفاع بود. توصیه میکنم بخونید.

 

حالا قضیه کلی کتاب چیه؟

کتاب در مورد اینه که فرض کنیم انقلاب پیروز نشده بود. نهایتا چی میشه؟

نویسنده با سیر فکری پهلوی، خاطراتشون و برنامه هایی که خودشون تو خاطراتشون از برنامه هاشون برای کشور گفتند یا سیر رفتاری شون، رفتار های احتمالی رو پیش بینی کرده و داستانی بر این مبنا ساخته.

بسیار جالبه.

اون تاثیر جهانی انقلاب ، شاید تا قبل این انقدر برام ملموس نبود.

با فرضِ «اگر انقلاب پیروز نمیشد»، خیلی تاثیر انقلاب بهتر دیده میشه. 

 

آیا الان همه شرایط خوبه؟ آیا این جامعه اسلامی ای است که میتونستیم بسازیم؟ این آخرشه؟

نه.

قطعا انتقاد هایی وارده. اما نباید انتقاد ها موجب بشه خوبی ها دیده نشه. نباید بدی ها انقدر بزرگ بشه که کاملا ناامید کنه افراد رو

 

و خلاصه معرفی میشه دیگه. به نظرم بخونید :)

 

+معمولا دو تا کتاب همزمان شروع میکنم . یه الکترونیک یه چاپی.

الکترونیکی که الان دارم میخونم: عروس قریش : داستان حضرت آمنه و حضرت عبدالله. پدر و مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.

چاپی که دارم میخونم: ماه بر فراز مانیفست . یک کتاب نوجوانه. تموم بشه نظرم رو در موردش میگم. علی الحساب این که دلیل اینکه شروعش کردم این بود که برنده جایزه نیوبری بوده.

قبلا کتاب هایی که این مدال رو بردند اینها رو خوندم:

جنگی که نجاتم داد

سفال شکسته

آخرین گودال

کتاب گورستان

صلیب سربی

 

که همشون یه حالت رئال داره و اکثرشون جزء کتاباییه که بسیار دوستشون دارم. مثلا جنگی که نجاتم داد رو حاضرم چندین بار بخونم :)

 

هیچی دیگه. همین :)

 

لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی

3 اسفند 99

پاییز

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پاییز