زندگیِ دور و بر ما

کلبه جدید "پاییز و بهار"

۲ مطلب با موضوع «نقاشی» ثبت شده است

ماندالا

یا جار المستجیرین

( ای پناه آنان که پناه جویند)

 

دوستایی که از وب قبلی منو دنبال میکنن میدونن که من اسامی اول مطالبم رو، به ترتیب از جوشن کبیر مینویسم.( البته مگر روزهایی که مفاتیحم که نشونش رو توی همون صفحه که آخرین اسم رو نوشتم گذاشتم، دم دستم نباشه)

به طرز قشنگ و تسلی بخشی، اسم ها متناسب با مطالب در اومده این چند وقت.

 

 

+ قول داده بودم عکس ماندالایی که تابستون کشیدم و بذارم. گفتم حداقل حالا که دو روز مونده تا تابستون تموم شه عمل کنم به قولم :)

 

 

 

 

+ وای. امروز به شکل عجیبی دلم میخواست با هیچکس حرف نزنم :)))

حتی استاد سر کلاس سوال میپرسید با اینکه جوابشو میدونستم، دلم میخواست جواب ندم :)) البته بازم یه جاهایی دیگه جواب میدادم!

یا وقتی یه چیز رو میگفتم، دیگران نمیشنیدن و توجه نمیکردن، دیگه تکرار نمیکردم.

 

 

+به شدت دلم میخواد حواسم پرت شه. به خاطر همین سعی میکنم برنامه های روزانه مو اضافه کنم.

 

+اسم خدا برای این پست :) خیلی قشنگه :)

 

+یه کتاب تخیلی از نائومی نوویک داشتم میخوندم. 400 و خورده ای صفحه. خوندم و تموم شد. هنوز یه سری کتابا نصفه است!

ینی من اون روزی که " دنیای سوفی" رو تموم کنم، باید یه سجده شکر به جا بیارم!

( دنیای سوفی و کآشوب نصفه هستن فعلا. کآشوب چند تا روایت بیشتر نمونده ها! نمیدونم چرا حسش نمیاد!)

 

 

لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی

 

(30شهریور)

 

پ.ن:

گاهی سیاه و غم زده، گاهی سپید و شاد

حالم، شبیه حالِ پریشانِ ابرهاست ...

 

پ.ن: پیام فرستاده: میشه یه سوال بپرسم؟ و من شدیدا تمایل دارم بگم نه :/ نمیشه :/

اما بعدش میخواد بپرسه چرا نارحت و اینطوری جواب دادم، حوصله این یکی و کمتر از حوصله جواب دادنه دارم!

و از سین نکردن بدم میاد! به نظرم رفتار صادقانه ای نیست.... هرچند خودم هم گاهی این کار پلیدانه رو انجام دادم! :))

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پاییز

خستگی مفرط :/

یا علام الغیوب



عکس و تصویر دومین ماندالایی که کشیدم:) #نقاشی_هام #پاییز_ن



ماندالایی که گفتم کشیده بودم :)



+امروز ریحانه مولودی گرفته خونشون.

بنده خدا این همه برنامه ریخته. تا جایی که من دیدم، هیچکس قصد جدی برای رفتن خونشون نداره

آخه خونشون هم دوره.

زیاد خوش مسیر هم نیست.

خودمم احتمالا نمیتونم برم. مگر اینکه بر دیو تنبلی غلبه کنم و یاعلی بگم

تازه اگه برا برگشتنم بتونم یه فکری کنم.



+یه نمره اصول مونده حالا.



+میخوام کتاب بخونم. اما خیلی کند پیش میرم.

کوالای عزیزم، دعوام نکن! اما هیچ کار هنری و کلاسی رو هم شروع نکردم!



لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی


(22تیر98.پاییز.ن)

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز