یا مُحیل

(ای متصرف در عالم)

 

آخرین بار که رفتم کتابخونه، کتاب "شب هفتمین بدر" که براتون معرفی کردم و "جزء از کل" رو برگردوندم

جزء از کل رو، چند صفحه خوندم نه تنها از خودش دفاع نکرد، که به شدت میگفت منو نخون. منو نخون! منم چون اصلا جذبش نشده بودم بدون خوندن برگردوندمش.

ایستادم برای انتخاب کتاب.

ویلت رو مهناز عزیزم معرفی کرده بود. که گرفتمش. کتاب " نفرتی که تو میکاری" رو دفعه قبل تصمیم داشتم بگیرم که پیداش نکردم فکر کردم یک نفر دیگه گرفته و هنوز برنگردونده

این دفعه تو یه قفسه دیگه یافتمش :)) و خب، این رو هم گرفتم.

یه کتاب دیگه رو هم گرفتم که ببینم به اندازه تعداد صفحاتِ زیادش میتونه از خودش دفاع کنه؟ 1000 و خورده ای بود.

هردفعه تصمیم داریم اول بریم سالن مطالعه، چند تا کتاب انتخاب میکنم. اونی که مطمئنم تصمیم به خوندنش دارم رو که میذارم کنار ببرم با خودم خونه. بین اونها که شک دارم، از اونی که شک ام بهش بیشتره شروع میکنم به بررسی.

ایندفعه هم این کتاب 1000 صفحه ای رو اول شروع کردم. ببینم اگه تا 50 صفحه خوندم و نتونست به اندازه 1000 صفحه از خودش دفاع کنه، نگیرمش.

اگه گفتید کتابش چی بود؟!

" دختری به نام نل " !!

انقدر با دیدن اسمش ذوق کرده بودم. آیا میدانستید که این داستان رو چارلز دیکنز نوشته؟! من نمیدونستم.

تا به حال هیچ کتابی از چارلز دیکنز نخوندم. اما قلم خوب و جذابی داره.

اون تعداد صفحه ای که خوندم، میتونست به اندازه 500 صفحه منو جذب کنه. اما تعداد صفحات واقعا زیاد بود و من تا آخرِ تعطیلات تابستونه ام وقت چندانی ندارم. کتاب های زیادی تو صف دارم. بنابراین فعلا بیخیال خوندن دختری به نام نل شدم. اما فکر کنم اگر بخونین، از خوندنش لذت ببرید. من کارتونش رو هم دقیق ندیدم و نمیدونم قضیه از چه قراره. ولی آهنگش رو یادمه. و اون نون هایی که نل میخورد :))

 

 

+اول شروع به خوندن " نفرتی که ..." کردم.

اوایلش نه زیاد. اما از یه جایی به بعد واقعا جذاب و خوب پیش رفت. و اگه تو همین پست معرفیش کنم حیف میشه به نظرم.

ان شاءالله یه عکس خوب بگیرم ازش، بعد مفصل معرفی میکنم.

 

+حالا در حال خوندن "ویلت" هستم. کتابی که کتابخونه داشت، کتابی خیلی قدیمی بود. با فونت کوچک و خوانش سخت.

نمیدونم قدیما اعتقادی به ویرایش نداشتن؟ کتاب هایی که ویرایش ضعیف تری دارن تو قدیمی هایی که خوندم انگار بیشتر از جدیدی ها بود.

تو ویلت یه جاهایی اسم طرف رو نوشته، بعد دو پاراگراف جلو تر یه جور دیگه اسمش رو نوشته. مثلا اول گفته آقای هوم (home) دو پاراگراف پایین تر نوشته آقای هم فلان کار رو کرد ...

اما تا اینجایی که خوندم ازش لذت بردم. و ان شاءالله این کتاب رو هم جداگانه معرفی میکنم.

اولین کتابیه که از شارلوت برونته دارم میخونم. و به نظرم قلمش با امیلی متفاوته. قلم شارلوت بیشتر به جین آستین شبیهه

از امیلی بلندی های بادگیر رو خوندم . به نظرم رمان سرد و تا حدودی تمامش با گرد غم پوشیده بود. اما شارلوت نه. مثلا تو همین ویلت، لوسی یه جاهایی خوشحاله، یه جاهایی دلش میگیره. بعد خیلی جالبه که علت های دل گرفتگی اش مثل ما، معمولیه! مثلا هوا انقد ابری بوده دلش گرفته .

 

 

+همزمان با ویلت، دارم دوتا کتاب دیگه هم میخونم. کآشوب و دنیای سوفی!

بله دنیای سوفی هنوز تموم نشده :))

از اون موقع که شروع کردم تا الان، از 600 صفحه هنوز 267 صفحه خوندم!

کآشوب رو خیلی ها معرفی کرده بودند. اما معرفی فاطمه رو که دیدم، بیشتر مشتاق به خوندنش شدم.

 

 

+حساب کردم اگر روزانه حدود 23 صفحه سوفی بخونم، تا شروع مهر تموم میشه :)))

 

 

+در کمال مسرت ، استاد فلسفه این ترم، استاد کاف عزیزمه :)

 

 

+انتخاب واحد ها تموم شد و 24 ام کلاسا شروع میشه. از همین الان عزا گرفتم! من هنوز آمادگی ندارم. و دوست ندارم صبح زود پاشم!

 

 

+حسینیه نزدیک خونمون، از نماز صبح یه مراسم زیارت عاشورا خوانی دارند. حدودای7 سخنرانی شروع میشه و بعد هم روضه. آخر سر هم صبحانه میدن.

خدا رو هزار مرتبه شکر تونستم سه روز و برم. ان شاءالله فردا هم بتونم برم.

 

 

لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی

 

(14 شهریور ای که تمام شده! 1 ساعت از ورود مان به 15 شهریور گذشته . پاییز.ن)