یا قبیل

 

 

سلام :)

 

در مورد این فیلم توی وب مهناز  درموردش خونده بودم. جذبش شده بودم ( همچین میگم انگار فرقه ای، چیزیه :)) )

در طرحِ دوشنبه سوری همراه اول (:دی) که اینترنت داد بهم، این فیلم رو با یه کارتون که یه نفر دیگه معرفی کرده بود دانلود کردم.

در راه رفتن به سفرمون، شروع کردم به دیدنش.( در راه برگشت هم که گفتم داشتم کتاب میخوندم :)) همچین مفید استفاده میکنم از مسیر های رفت و برگشت :)) )

 

 

اول خلاصه:

سولو که توسط خانواده و مخصوصا خواهر های دوقلو اش ، به خاطر فعالیت هایی که داره و شغل نداشتنش تحقیر و ریشخند میشه، تصمیم میگیره جایی کار کنه

یه بار تو یکی از مسابقه های رادیویی برنده میشه. برای گرفتن جایزه اش باید بره به ساختمونِ رادیو

اونجا یه اطلاعیه میبینه که میخوان گوینده رادیو جذب کنن . پیگیر میشه و بالاخره جریاناتی پیش میاد، که توی رادیو مشغول به کار میشه.

و ادامه ماجرا.

 

حالا، نظرات من :)

اولا که کارش تو رادیو، از نظر فرهنگ اسلامی، کار صحیحی نبود. معلوم بود با عرف جامعه هند هم سازگار نیست. و خب واقعا کار خوبی نداشت.

اما خود سولو، بازیگر بامزه ای بود و اینکه سر همه چیز میخندید، من رو یاد خنده های خودمو بهار مینداخت . قبلا همینقدر راحت میخندیدیم به همه چی

جواب هایی که به سوال های مردم هم میداد خوب بود البته. اما خب دختر خوب! وقتی میبینی همچین حرف زدن یه همچون تاثیری میذاره، درست نیستش دیگه! داری اشتباه میزنی داداچ!

 

یه نکته دیگه ای که وجود داشت، قضایایی بود که برای سولویی که حالا کار داشت به وجود می اومد.

دقیقا چند وقت قبل یه صحبتی داشتیم میکردیم با چند تا از آشناهامون در مورد خانوم های شاغل.

اونی که مخالف بود، دلیلش این بود که خانوم وقتی دستش بره تو جیب خودش دیگه اصلا حرف شنوی نداره و خودشو از همه بالاتر میبینه. و دیگه به زندگیش نمیرسه وقت چندانی هم برای کارهای خانوادگی نداره. علاوه بر اینکه اعصابش بیشتر از وقتی که کار روی دوشش نیست، خرده

توی این فیلم هم، مشکلاتی که برای سولو به وجود میومد از همین دست بود.

زود عصبانی میشد. دیگه با همسرش وقت نداشت بگه و بخنده. از بچش غافل شده بود. نمیتونست به کیفیت سابق به زندگیش برسه ، همسرش هم به خاطر نوع کارش ازش ناراضی وناراحت بودو...

 

تا یه جایی، موافقم با این ایراد ها. بله! خانم شاغل مثل خانومی که خانه دار هستش، برای رسیدن به خونه وقت نداره. خسته تر هم هست. اینکه ممکنه عصبی تر بشه و آستانه صبرش هم کم بشه بله! این هم وجود داره.

خب بالاخره هرکسی یه آستانه صبری داره. وقتی میری سر کار یه قسمتی از این آستانه رو استفاده میکنی. خب مقدار کمتریش به خونه میرسه دیگه.

خلاصه که این موضوع جزء موضوع های بحث برانگیز طبقه بندی میشه.

البته که خب یه سری کارها، لازمه. مثلا خانومی که سرپرست خانواده است، مجبوره کار کنه. یا کسی که شغل خاصی داره که دیگران نمیتونن مثل اون بدرخشن، بله! مجبوره کار کنه. اما برای بقیه افراد که اوضاع معمولی دارن و خیلی زیاد به پولش نیاز ندارن، واقعا رفتن تو یه سری کارها به نظرم شایسته نیست. یه کاری که بزرگواری و خانومی یه خانم رو خدشه دار نکنه منظورم نیست البته .

 

توصیه خاصی به دیدن یا ندیدنش ندارم.

و همین :))

 

 

یاعلی