یا من هو بعد کل شیء

 

 

باید حالم رو توی این روزها، تو یه نامه سربسته، با توصیف های حدودا دقیق برای بعدهای خودم بنویسم.

و نخونمش تا وقتی که برسم به بحرانی که فکر میکنم نمیشه تحملش کرد

بعد ها، اگه این قضیه تموم شده باشه ( که دنیا اصلا همینطوریه! تموم میشه... ) میگم تموم شد! نگاه کن! اینو گذروندی. این یکی ها رو هم میگذرونی.

 

 

+دیشب کلی از خدا سعه صدر خواستم به خاطر قضایایی.

با استاد کاف داشتیم صحبت میکردیم امروز، کنارش تو دفتر نشسته بودم... گفت " دلت شکسته؟" دست چپمو ستون سرم کردم، نگاهش کردم... اشک هام روی روسری ام پایین میومد.

استاد دست راستشو ستون سرش کرده بود و نگاهم میکرد...

مجبور بودیم با صدای آروم حرف بزنیم. چون دو تا استاد دیگه هم تو دفتر اساتید بودن.

و بین همه این سختی ها، این قسمت روز رو  طلایی میکنم. میدونم بعد هایِ بعد ها، دلم برا این لحظه. برای این نوع نگاه کردنش، برای آروم حرف زدنش تنگ میشه...

خیلی خدا رو شکر میکنم که تو این لحظه های سختم، استاد کاف رو مثل هدیه تو زندگیم قرار داد ...

 

 

+بهتون گفتم جین ایر رو تموم کردم؟ فک نکنم.

از قشنگ ترین رمان های کلاسیکی بود که خوندم :) جانم...

خیلی خوبه. بخونید حتما :)

 

لحظاتتون پرازیاد خدا علی علی

(19آبان 98-پاییز.ن)

 

 

طاقچه پاییزی:

شوری اشکم گواهی داد بعد از جور تو

آنچه از چشم من افتاده نمک پرورده بود.

#مهسا_امیریان