یا من هو خالق کل شیء

 

در حالِ خوندن "جین ایر" ام.

و بله! بازهم چندین کتاب باهم دستمه.

" چرکنویس" یک کتاب صوتی هست که در راه برگشت از کلاسم اگر پیاده برگردم گوش میدم. و وقت هایی که نمیتونم کتاب دستم بگیرم یا کتاب الکترونیکی بخونم.

" جین ایر" عزیز :)

" دنیای سوفی" که در یک حالتِ وقفه به سر میبره و فعلا در حال خوندنش به طور جدی نیستم. روزها گذشته از آخرین بار که به طور جدی خوندمش.

" توتو چان، دخترکی آن سوی پنجره" که این هم خوندنش چند روزیه متوقف شده. البته کتاب خیلی جالبیه.

 

 

اما!

علت توقف همه بجز جین ایر، اینه که به شدت در حال و هوایِ جین ایر هستم الان.

نسخه الکترونیکی ترجمه آقای بهرامی حران رو که خریده بودم از طاقچه

نسخه چاپی اش رو از خواهرم امانت گرفتم. چون خوندن چاپی برام راحت تره.

 

 

+خاطرات کربلا رو تو دفتر خاطرات شخصیم از وقتی برگشتیم دارم مینویسم. اما به آرومی پیش میره. الان با اینکه مقدار زیادی ازش نمونده اما حوصله نوشتن رو ندارم خیلی. آروم پیش میره

 

 

+پرتو ی جان برای تولدم یه دفتر گل گلی خیلی خوشگل گرفت ، دفتر خاطرات قبلیم که دیگه آخراش بود با نوشتن نصفِ سفر کربلا پر شده بود. ادامه اش رو دارم تو این دفتر گل گلی جدید مینویسم.

 

+امروز همزمان به 4 نفر پیام هایی فرستادم . برام جواب های همشون مهم بود. جواب های چالشی داشت سوال هام. و با اینکه آمادگی چالش رو نداشتم، به خاطر اینکه احساس میکردم لازمه الان بگم، گفتم.

دو نفر به یه صورتی جواب رو دادن. دو نفر موندن. البته از اون اضطراب اولیه کم شده و حالا خوبم :))

 

 

+قالبِ جدید رو خیلی دوست دارم :)

 

+بعضی وقتها نمیشه یه سری گناه ها رو به شکل معمول کنار گذاشت.

باید ازشون فرار کرد. با تمام قدرت. سخت هم هست. من خیلی قبول دارم. خدا که از رگ گردن بهت نزدیک تره بیشتر میزان سختیش رو برای بنده کوچیک بی نواش میدونه.

تو میتونی ناتانائیل. به حرف من اعتماد کن! وقتی فرار کنی، بعدش یه چیز قشنگ در انتظارته. یه حسِ خوب... و حداقل این که توی اون دنیا، به جای این لحظه ای که میخواستی گناه کنی، هیچ گناهی نوشته نشده!

ناتانائیل، ما ابدیت رو در پیش داریم.

بیا باهم از گناه کردن فرار کنیم.

هر روز خودت رو به خاطر گناه هایی که انجام ندادی تشویق کن... تو میتونی :)

 

لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی

 

(10 آبان 98. پاییز.ن)

 

 

طاقچهـ پاییزیـ :

بغض گلوی ما را،

باری تو ترجمان باش ...