یا عَون المؤمنین
( ای یار مؤمنان )
+خوشا به حالِ شماها که عاشقی بلدید و خدا بهتون میگه مؤمن :) آدم یارش خدا باشه دیگه مشکلای دنیا تو چشمش نمیاد اصلا! یه جور دیگه نگاه میکنه...
+اندر حکایات اصلاحِ الگوی خواب و اون استرسِ وحشتناکی که موقع دیر بیدار شدن تحمل می کردم:
اولاً که خوابِ نامناسب سودای بدن رو زیاد می کنه و سودا موجب ناراحتی و افسردگی میشه ( البته خب افسردگی تک عاملی نیست! سودا فقط یکیشه)
دوماً که کیه که دوست داشته باشه همش از دیر کردن بترسه ؟ :))
سعی کردم چند روزی، بعد از ظهر ها نخوابم که شب انقدر خسته باشم بتونم دیگه تا 12 خواب باشم
اولین روزاش که بعد از ظهر به شکل سختی گذشت! ( حالا من جزء اون افرادِ خیلی معتاد به خواب بعد از ظهر نبودم! تفننی بود اولش :)) یه مدلیه لامصب که دو روز میخوابی معتاد میشی :)) )
اما بعدش درست شد. و تازگی دیگه دیر نکردم...
امروز برای کارهایی که داشتم، گفتم یه تک نرم، وایسم کارهام رو تموم کنم.
حالا هیییی ساعت و نگاه میکنم که یه وقت دیرم نشه؟ :/
دوتا از کارهامو انجام دادم البته شکر خدا. یکیش مونده که خوندن یه درسیه، نصفشو میخونم میرم :/
همین:)
پی نوشت:
لبخند! من مینیمال دوس دارم. اما نمیدونم چرا هرچی میام یه جمله بنویسم نمیشه اصلا :))) هی صحبت کردنم میاد!
D: من عاشق پستای طولانیام خودم. یه فرق وبلاگ با بقیهی فجازیا اینه به نظرم
آخ گفتی از خواب! منم باید مقاومت کنم عصرا نخوابم. حالا دیشب به زوووور زود خوابیدم امیدوارم امروز طاقت بیارم عصر نخوابم. از دانشگاه که میام مثل لاشه میفتم