یا سمیع 

 

آقا ساعت 3:13شده و من تازه دارم تلاش میکنم بخوابم.

و فردا ساعت 7 صبح کلاس دارم :/

 

به خاطر یه سری کارها امروز کارهای خونه ام خیلی بیشتر شده بود. ظرف ها که رسما یه کپه بزرگ بود :))

بعد تموم شدن ظرفا رفتم دم گاز روغنی شده ام وایسادم به گازم میگم :" دیدی امروز ظرفا چقد زیاد بود دیگه. تو خودت تمیز شو لااقل قوت قلبی بشه برام"

اما نشد متاسفانه :))