یا حکیم

 

 

سلاااام

وای که چقد دلتنگتون بودم بچه ها

اولا سال نو مبارک

ثانیا همه اعیاد دیگه ای ک گذروندیم و پیش روست هم مبارک

 

کامپیوترمون خراب شده☹️ من با کامپیوتر پست میذاشتم همیشه

دیگه الان گفتم نمیشه که. معلوم نیست کِی درست شه. بیام براتون بنویسم یکم. 

الان با گوشی اومدم :)

 

 

دختر پارسال من برنامه ریزی سالانه کردم. که طی سال میخوام چه کارهایی انجام بدم، چقد کتاب بخونم و.... 

برنامه امسالم رو با توجه به توانی که از دو سال برنامه ریزی 97 و 98 انجام داده بودم، چیدم

تصمیم گرفتم امسال برنامه های ماهانه منظم تری هم بچینم. 

تو دفترم هم یکم نقاشی و اینها اضافه کنم

هرچند فکر میکردم حوصله یه بولت ژورنال کامل رو ندارم و شروعش میکنم و ادامه نمیدم، به همین خاطر تصمیم گرفتم حداقل اون صفحه هایی که تو بولت ژورنال بقیه دیدم و دوست داشتم و حداقل تو همین دفتر خودم پیاده کنم. ماهانه. هر ماهی دیدم حسش نیست ادامه ندم. یا هرجا حس کردم برگه ها به دردم نخورد ب ای ماه بعد اون صفحه رو نزنم دیگه.

یه وقت دیدی آخر 99 به این نتیجه رسیدم که نهههه اگه بولت ژورنال بگیرمم خوب ادامه میدم و ازش لذت میبرم. 

پارسال یه دفترچه گرفته بودم، تقویم و خودم توش نوشته بودم

امسال هم ادامه همون دفترچه ام. 

تو برنامه ماهانه ام یه صفحه شکرگذاری گذاشتم. سه تا اتفاق یا چیزی که اون روز برام بُلد بوده انتخاب میکنم تا اونجا بنویسم برای هر روز و شکر کنم.

خیلی چیزها هر روز براش باید شکر کنیم. اما وقتی 3 تا بهترینش رو انتخاب کنیم بعدا که همشو میبینیم میگیم وای. چه نعمتایی. به به

یه صفحه گذاشتم تو این ماه، آشپزی

هرچی بپزم یه خلاصه کوچیک از رسپی اش مینویسم. نظرم در مورد غذام رو هم مینویسم. اگر اتفاق خاصی بیفته سر سفره، اونم مینویسم. 

یه صفحه ساعت شمار گذاشتم. هرچقد درس میخونم علامت میزنم 

فعلا همین... 

 

کلی فیلم دیدم این روزا تو فیلیمو. 

بعدا براتون مینویسم. 

 

خوندن وب هاتون چه حس خوبی داشت برام. حس عید :)

ممنون که مینویسید.

کامنت گذاشتن با گوشی یکم سخته. کامپیوتر بیابم براتون کامنت میذارم. 

 

لحظاتتون پر از یاد خدا

علی علی

 

7 فروردین 99

پاییزِ شما :)