یا ذاالامن و الامان
رفتیم بانک، لیوان نبرده بودم، با لیوان های یک بار مصرف همونجا آب خوردم
بعد هی یادِ لبخند می افتادم :))
در آخر لیوانم و کلی مچاله کردم، بلکه یکم روند تجزیه یا تبدیلش به یه وسیله دیگه، سرعت بگیره! نمیدونم با این کار سرعت میگیره یا نه، اما این به ذهنم رسید:))
2
امروز سعی کردم یه کوچولو و میلیمتری از حق خودم دفاع کنم:))
یکی پولمونو اشتباهی کمتر داد، با اینکه تا برگشتیم متوجه شد فهمیدیم، باز داشت خودشو میزد به اون راه :)) توضیح دادم اونم بقیه پولمونو برگردوند:))
3
دعا کنین خیلی :(
توی سفر اربعینمون مشکل به وجود اومده 😭😭
4
دلم میخواد برم نقاشی بکشم بلکه آروم شم 😭
سلام
وبلاگ خوبی داری
به من هم سر بزن و روی مطلبی که دوست داری نظرتو بفرست...