یا منور القلوب

 

 

 

مرسی مهناز بابت معرفی :))

 

 

+بچه ها، علیکم به دیدن این فیلم.

بامزه است.

انقدر خنده های دختر بچه (جیران ) رو دوس داشتم که دلم میخواست یه لقمه کنم بخورمش.

 

 

یه جاش دو تا بچه ها میخواستن دوست شن باهم.

پسره میگه اسمت چیه؟

دختره میگه "جِریان"

وای. انقد بامزه اسمش و اشتباه میگه :)))

 

 

یه جاش میخواد معصوم خانومو راضی کنه ببردش پارک، میگه " معصوم خانم؟! تو دوس داشتی بچه که بودی معصوم خانومتون نبردت پارک؟! "

انقد دوس داشتم اینجاشو :)))

 

حال و هوای تهرانِ قدیم...

 

 

 

+کمک های مردم به هم خیلی جالب و دوست داشتنی بود.

کمبود امکانات البته مشهود بود.

توجه به بچه ها، شاید توی این سالها بیشتر از اون موقع دیده بشه. اما چیز دیگه ای که وجود داره اینه که بعضی وقتا این توجه رو، تو جایی که چندان هم لازم نیست خرج میکنن. میگیم خب آفرین. دستت درد نکنه. بعد تو جایی که بچه نیاز به توجه داره و نیاز داره دیده بشه، بچه رو دست و پا گیر میدونن و توجه نمیکنن بهش! یا یکدفعه از دستش عصبانی میشن

 

 

فقط من خیلی از اون بچه ای که اسمش حسین بود، خوشم نمیومد :/

 

 

لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی

 

 

* چرا نمیتونم عکس بذارم روی مطلب؟

دو تا عکس براتون یافتم . نشد بذارم :))