زندگیِ دور و بر ما

کلبه جدید "پاییز و بهار"

جوجوی منه، فداش بشم منه

یا حبیب

 

 

توی یه صفی بودیم. بعد یه مامانی پشت سرم بود بچه به بغل. گفت آخی. فک کنم دختر شما کوچیک تره از بچه من. چند وقتشه؟ گفتم یک سال و نیم. گفت اها. بچه من یک سال و ده ماهشه.

.

حالا منم دقیق نگفته بودم. یک سال و تقریبا 8 ماهشه بچم:)))

بعد بچه من یک سوم بچه خانومه بود :))))

خدایا. لطفا بچه من رو یه کوچولو تپل تر کن و وزنش به وزن نرمال برسه :) ممنون و متشکر.

۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
پاییز

دارم تو تیر ماه با چه موضوعی میخونم

یا من خلقنی و سوانی

 

 

پنج دقیقه مونده به چهار صبح. 

به دلایلی تا الان بیدار بودم. بعد حالا یه انرژی زیادی اومده تو جونم و دلم خواست بیام اینجا یکم بنویسم. 

میخواستم گزارش ماه به ماه بدم از دیدمی ها و خواندمی ها. ولی نه اردیبهشت نوشتم نه خرداد. البته مدیونید فکر کنید برای خودم هم ننوشتم! برای خودم نوشتم. چون هنوز به مرضِ « تا جایی که میتونی آمار همه چی رو داشته باش» مبتلا هستم! 

بعد از اینکه تعداد صفحاتی که هر ماه میخونم رو در میارم، اگر زیاد به اسم های لیست شده نگاه کنم یه ککی میفته به جونم که « حالا بیا با موضوع مرتبش کنیم» بعد « حالا بیا برا ماه بعد برنامه بریزیم چی بخونیم» بعد« به نظرت از اول سال تا الان چند صفحه خوندیم؟» و... 

 

 

خلاصه که تا اینجای سال ، 17 تا کتاب خوندم. خرداد قشنگ اور دوز کردم با کتاب. انقددر که میخوندم هر روز! آمارم رسیده بود به روزی حدود 80 صفحه. (اور دوز نسبت به خودم! میدونم یه عالمه آدم هستن که خیلی بیشتر از اینها میخونن...) 

 

 

بچه دار شدن اینجوریه که وقتی یه انرژی یهویی میفته تو خونت که بشینی کلی کار کنی، کتاب بخونی، مجله بخونی و فلان، در عوض به خودت میگی« بیخود! برو بخواب که فردا این بچه بیدار شد جون داشته باشی پاشی صبحونه بدی بهش!» 

 

 

حالا علی الحساب بگم « در حال دیدن هیچ فیلم و هیچ سریال و هیچ انیمه ای نیستم! » ( ببین! اگر من میخواستم فیلم دیدن رو ترک کنم، عمراااا میتونستم اینهمه بهش پایبند باشم که با مشغول کردن خودم به کتاب و کارهای دیگه تونستم!) 

و در حال خوندن دو تا کتاب و یک مجله ام. 

 

امسال برنامم برا کتاب خونی اینجوریه که یه هدف میذارم اول ماه. بعد سعی میکنم طبق اون هدف، کتاب بخونم. 

دوست دارید هدف هر ماهم رو تا اینجا بدونید؟

فروردین : کتاب خوندن رو شروع کن و از این وضع خجالت بار و اسفناک هیچی نخوندن، خودت رو نجات بده و یه چند تا کتاب بیشتر بخون!

اردیبهشت: تعداد کتاب ها رو تونستی زیاد کنی. باریکلا. حالا دیگه تعداد کتاب ها مهم نیست. تعداد صفحات کتابایی که میخونی رو ببر بالا و حداقل یه کتاب طولانی بخون. 

خرداد هرچی دلت خواست بخون. چیزی بخون که حالتو خوب کنه. 

تیر: بسه دیگه هرچی خوش گذشت. حالا این ماه فقط حق داری کتاب های غیر داستانی بخونی.

 

تا اینجای کار، خرداد هم کتاباش بیشتر از همه ماه ها بود هم صفحاتش:))) 

 

 

حالا چیزایی که الان میخونم:

10 غلط مشهور درباره اسرائیل: 

از ایلان پاپه محقق اسرائیلی. میاد 10 تا باوری که تو جهان یا جامعه اسرائیلی جا افتاده در مورد فلسطین یا اسرائیل رو میگه، بعد تحقیق و بررسی میکنه و میگه از چه جهت غلطه این عقیده. خیلی جالب بود برام. هنوز تمومش نکردم البته. 

 

 

مصائب من در حباب استارت آپ

از دنیل لاینز. در مورد استارت آپ ها و مردی که تو میانسالی از یه تحریریه کنار گذاشته میشه و تعدیل نیرو میشه تصمیم میگیره بره تو استارت آپ ها به کار مشغول بشه و با سختی هایی که رو به رو میشه میاد این روند رو نقد میکنه. 

جالبته برام که کتاب های این سبکی که یه پژوهشی یا یه نقدی به یه روند میخوان وارد کنن میان تو بستر تجربه شخصی شون روایتش میکنن. اینجوری خیلی حالت رمان گونه میگیره ، جذابیت بیشتری پیدا میکنه و به وضوح از خسته کنندگیش کم میشه نسبت به حالتی که خیلی خشک بخواد همون انتقاد ها رو بیان کنه. 

اینجا چون ما با یه فرد رو به روییم که در خلالش از زندگی شخصی و احساساتش میگه، خیلی بیشتر باهاش همراه میشیم تا خوندن یه مقاله علمی خشک. 

 

 

یه رمان به زبان انگلیسی هم میخونم که اونم هنوز تموم نشده. اولین رمانی که دارم به زبان دیگه ای میخونم :_) 

 

 

ایام عزاداری سیدالشهدا علیه السلام رو به همتون تسلیت میگم و التماس دعا دارم. 

علی علی 

۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
پاییز

آن نوشت

یا محبوب

 

 

پتوی ژله ای صورتی را ، روی او می اندازم. فندق هم کنارش خوابیده.پتوی صورتی کوچک را هم روی فندق می اندازم. بعد از ظهر ها وقت فراغت من از کارهای متعدد است. آن دو میخوابند و من خوابم نمیبرد. میروم سراغ کارهایی که وقتی فندق بیدار باشد نمیگذارد انجامشان دهم.

آمده ام توی اتاق. مینشینم پشت لب تاب. پوشه مدارکم را کامل میکنم تا مرخصب این ترمم را درست کنم. کارهای اداری ش مانده. بعدش باید بروم سراغ تمارین کلاس نویسندگی. 

لب تاب هنگ میکند و نشانگر موس دیگر تکان نمیخورد. موس جدید وصل میکنم. بی فایده است. دکمه ها را با حرص فشار میدهم و باز هم هیچ تغییری نمیکند. دکمه خاموش را میزنم. به روی خودش نمی آورد. همینجوری قفل کرده روی یک حالت و انگار خوابش برده.

رهاش میکنم و به ایتا سر میزنم. گروهی که داشتیم خیلی وقت است جایش را از دلم جمع کرده و دیگر دوستش ندارم. یک گروه با چند تا مامان که بچه هامان توی یک حوالی سنی هستند. فکر هامان شبیه هم نیست. توی یک سری بحث ها هم دل همدیگر را شکسته ایم. 

روی جالباسی فلزی، دستمال های آشپزخانه پهن است. دیروز همه شان را شستم. با دمای بالا و پودر و مایع لباس شویی همزمان. حس میکنم حالا تمیز و ضد عفونی شده اند و از دیدنشان کیف میکنم. حالا خشک شده اند و باید تا کنمشان. 

خانه را با اینکه تلاش کردم کمی جمع کنم همچنان آشفته است. دلم یک چیز خوشمزه میخواهد و نمیدانم چه چیزی!

.

.

.

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز

از کیک با رسپی جدید تا نمایشگاه :))

یا مونس

 

 

باورم نمیشه که چند روز دیگه اردیبهشت تموم میشه. واقعا دلم میگیره بهش فکر میکنم. حس میکنم بهار ، یعنی اردیبهشت. خلاصه لطافتش، بوی خوشش، میوه هاش و باروناش و همه چیزای خوبش تو اردیبهشت به شکل اعلا هست.

 

دیشب کیک هویج گردو کافی شاپی پختم با یه رسپی جدید. حسابی پفت کرد. در حدی که میتونستم حتی 4 تا برش بدم موقع خامه کشی . ولی دو تا دادم:))) چون خیلی کلفت شده بود یکیشو نازک کردم برداشتم برا خودم:)) بقیشو امروز خامه کشی کردم و تزئین کردم. میخوایم بریم خونه خاله همسر. ببرم اونجا.

ازین ظرفای حمل کیک هم خریدم. خیلی بامزه شد. 

خامشم خامه پنیریه. ترکیب مینارین قنادی گلرود و پنیر ماسکارپونه. یه کوچولو لطیف تر و کم شیرین تر از خامه عادیه. رنگشم یه کوچولو کرم طوره. دیگه اونقدر سفید نیست.

 

 

نمایشگاه کتاب رفتم پریروز. وای که چقدر دلم تنگ بود براش. 4 تا کتاب کلا خریدم برا خودم. بقیش همه برا فندق کوچولو.... کتاباش بالای 600 تومن شد فکر میکنم. سیر نشدم از کتاب خریدن ولی. کیف داد. 

 

امروز باید تکلیفم رو برای کلاس نویسندگی میفرستادم و هنوز ننوشتم و حتی هیچ ایده ای ندارم براش!

ازون روزاست که باید لب تاب و روشن کنم همینجوری الکی شرو کنم ب نوشتن تا موتورم روشن شه!

 

 

این رسپی جدیده برا کیک هویج گردو، واقعا سنگین بود و خیلی چرب. آدم یه کوچولوشو میخوره اشباع میشه. رسپی قبلی خودمو بیشتر دوس داشتم. که خب گمش کردم :/ به همین خاطر تو گوگل این جدیده رو پیدا کردم پختم با همین.

 

دارم تلاش میکنم یکم بیشتر فیلم ببینم این روزای آخر اردیبهشت وقتی میخوام براتون گزارش کلی این ماه و بنویسم قسمت فیلم و سریالم اونقد خالی نباشه:)))))

 

 

 

لحظاتتون پر از یاد خدا

علی علی

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پاییز

اردی بهشت

هوا بوی گل میده.

لطیفه

یهو بارون میزنه.

 

کاش میشد توی اردیبهشت، سه ماه موند:')

 

 

روزهای سختی رو دارم میگذرونم ولی :') دعا کنید برامون

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
پاییز

خلاصه از دیدمی ها و خوندمی های فروردین

یا منور

 

سلام و روزتون به خوشی.

الان نشستم جلوی پنجره اتاق، به صدای پرنده ها گوش میدم و براتون خلاصه ای از فروردینی که گذشت مینویسم. البته چون جلو ساختمونمون باز ساختمونه و دید جالبی نداره و هیچ طبیعتی از پنجره قابل مشاهده نیست، پرده کلا بسته است. :))

 

 

از کجا شروع کنیم؟ فیلم ها.

 

 

1. فیلم ضد

کارگردان: امیرعباس ربیعی. تولید سال 1400 از شبکه سه دیدم.

در مورد فعالیت های گروه مجاهدین خلق در شهادت شهید بهشتی و 72 تن. از دیدی یکم متفاوت از فیلم ماجرای نیمروز. 

جالب بود. ولی دردناک هم بود دیگه. من بسیار عاشق شهید بهشتی ام و واقعا غصه میخورم برای شهادتشون.

 

2: فیلم Rebound بازگشت.

کارگردان: Hang-jun Jang

تولید سال 2023

واقعا واقعا جذاب.... پایانش رو نمیتونستم باور کنمممم :)) دوست ندارم بهتون بگم اون چیزی که منو غافلگیر کرد رو. ولی خب تو همه خلاصه های فیلم تو اینترنت نوشته این موضوع رو. توصیه من اینه که خلاصه رو نخونید و سینمایی شو ببینید. لذت میبرید از تلاش بچه ها برا هدفشون. فیلم جذابیه در مورد تیم بسکتبال مدرسه ای و مسابقاتشون. واقعا کیف کردم.

من از شبکه دو دیدم. پوستر هاشم خیلی خوشگله.

 

یه سینمایی دیگه هم دیدم که قصد معرفیشو ندارم :)))

 

 

سریال های فروردین:

 

1 زیرخاکی4 - کارگردان جلیل سامان. شبکه 1

من خوشم میومد از طنز داستان. لذت هم بردم از دیدنش. ولی در اطرافم خیلی ها دوستش نداشتن. میگفتن طنزش تکراری شده و از شوخی هاشم خوششون نمیومد. ولی من کیف کردم به هرحال و لحظات مفرحی ساخت برامون :))

16 قسمت

 

2: گابلین

هنوز تموم نشده. حدودا سه قسمت مونده. بین دیدن قسمت هاش خیلی فاصله افتاد. توضیح بیشترش رو اردیبهشت که تمومش کنم میدم.

 

3: نون خ 5

خب من در مورد نون خ حرفی ندارم بزنم. انقدر دوستش دارم که شاید بتونم بگم محبوب ترین سریال طنز خانوادگی ایرانی برای من همین سریاله. کیف میکنم از دیدنش. پردازش شخصیت هاشو دوست دارم و شخصیت محبوبم هم خود نورالدینه.

 

 

کتاب های فروردین 1403

 

امسال به حد عجیبی از ابتدای سال حال خوندن نداشتم. ماه نیمه شد و من هنوز حال نداشتم کتاب بخونم! یه داستان رمان طور گرفتم دستم بلکه حس خوندنم بیدار شه دوباره.

تا اینکه 17 فروردین اولین کتاب فروردین رو تموم کردم تازه! دو تا کتابم این وسط رها کردم و دراپ شده گذاشتمشون. چون مدتهاااا بود دستم بودن و بهتون هم گفتم درموردشون.

 

1: به خاطر دوشیزه بریجرتون.

نویسنده جولیا کوئین.

مترجم نشاط رحمان نژاد

385 صفحه از انتشارات طلوع ققنوس

 

این کتاب رو 17 فروردین تموم کردم. نویسنده، نویسنده ی معاصره ولی اومده رمانی به سبک رمان های کلاسیک انگلیسی نوشته که به نظرم از لحاظ قدیمی بودن خوب در نیاورده کار رو ولی داستان اونقدری جذاب بود که زود تمومش کنم و هدفی که داشتم برای بیدار کردن حس کتابخونیم رو محقق کنه.

من تو طاقچه خوندمش. به توصیه خواهرم

داستان بیلی بریجرتون که دختر خانواده ای اشرافیه و ماجراهایی که از سر میگذرونه و در انتها هم ازدواجش رو داریم. با کی؟ نمیگم که اگر خواستید بخونیدش اسپویل تحویلتون نداده باشم :)))

 

 

2: گربه ای که کتابها را نجات داد

نویسنده سوسوکه ناتسوکاوا

مترجم مژگان رنجبر

184 صفحه از انتشارات کتاب کوله پشتی

 

واقعا دست اندازی در کتابخونیم بود و با توجه به این موضوع که خودمم به سختی دوباره به کتاب خوندن برگشت بودم انتخاب نامناسبی بود. خیلی خسته کننده و خیلی بی مزه.

رینتارو پسریه که منزویه و با پدربزرگش زندگی میکنه. پدربزرگش یه کتابفروشی کتابهای دست دوم داره. پدربزرگه که میمیره رینتارو کتابخونه رو اداره میکنه ولی حالت افسردگی داره تا اینکه یهو سر و کله یه گربه سخنگو پیدا میشه که از رینتارو میخواد کمکش کنه کتابها رو نجات بدن. حالا این دوتا میرن تو چند تا ماجراجویی تخیلی تا کتابهایی رو نجات بدن.

چیز خاصی برا اینکه بهم یاد بده نداشت.

جزء کتابهایی بود که خودم کشفش کردم. عکس روی جلد و خلاصه کتاب جذبم کرد. توی طاقچه خوندم این رو هم.

توصیه نمیکنم.

 

 

3:مرادو

نویسنده محمدعلی آزادی خواه

85 صفحه از انتشارات نون

حالت داستان کوتاه داره در مورد کودکان کار به خصوص مرادو. کودکانه ها و تفکرات مرادو دوست داشتنیه. من از خوندنش لذت بردم.

در مورد مذمت کار کودکان هم که فکر نمیکنم نیازی باشه استدلال بچینم.

در طاقچه خوندم. باز هم کشف خودم بود.

 

4: دختری به نام دردسر

نویسنده نانسی فارمر

مترجم سید حبیب گوهری راد و مهدیه محمد اصغری

376 صفحه از انتشارات نکوراد

بیاید با جذاب ترین کتابی که فروردین خوندم آشنا بشید. باز هم در طاقچه خوندم. مدتها قبل نشانش کرده بودم. نمیدونم سر چی. ولی اونقدر ها برا خوندنش مشتاق نشده بودم. سر همین تو نشان شده هام مونده بود همینجوری. حالا هم نمیدونم چی شد یهو شروع کردم به خوندنش و انقددددر لذت بردم که شد قشنگ ترین کتاب فروردین امسال.

 

نامو دختریه که تو قبیله ای آفرقایی تبار در کنار خانواده گسترده ( مادربزرگ و خاله و ....) زندگی میکنه. کارهای طاقت فرسا و سختشون رو اول داستان داره برامون توصیف میکنه. سبک زندگی یک قبیله آفریقایی جالب بود برام.

نامو خیلی هم باهوشه و ردپای حیوانات رو میشناسه. ( هوشش فقط به خاطر این نیستا. کلا باهوشه)

به دلایلی مجبور میشه از قبیله جدا بشه و از دستشون فرار کنه به زیمباوه. تنها در دل طبیعت! نوع برخورد این دختر با طبیعت و با چنگ و دندون تلاش کردنش برای زنده موندن عالی بود. دیدگاهی که به زن بودن و اتفاقات جهان و بلوغش و فلان داشت هم جالب بود برام.

البته بگم داستان حاوی مقادیر زیادی خرافاته. ولی خب باید خودتون رو بذارید در کنار نامو و از دریچه چشم اون جهان رو ببینید.

لذت بخش بودخوندنش.

 

5: جان بها

نویسنده سید مصطفی موسوی

152 صفحه از انتشارات کتابستان معرفت

کتابی امنیتی که در بستر اغتشاش های 98 روایت میشه. خیلی کوتاهه و ارزش یک بار خوندن رو داره. من  پیج و کانال نویسندشو داشتم و برای همین خوندمش. انتظار داستانی قوی با پردازش شخصیت و داستان عالی رو نداشته باشید. در قالب یک داستان کوتاه بد نیست. 

در طاقچه خوندم.

 

 

 

 

و تامام.

یه چالشی هست تو اینستاگرام که آقاعه گفته بود ببینید آستانه تحمل دردتون چقدره؟ حدودا در سال چند تا کتاب میتونید بخونید که نه اونقدر عددشو زیاد بگید که بهش نرسید نه اونقدر کم که مثل آب خوردن بهش برسید. اون عددی که در میاد رو بذارید هدف امسالتون. هشتگ چالشش هم #چند_از_چند بود

حالا من با توجه به دو سه سال اخیر و تعداد کتاب هایی که خونده بودم، امسال رو گذاشتم سال 35 تا کتاب.

و تو فروردین به 5 از 35 رسیدم. و الحمدلله و هورا. ( چون من یهو حس کتابخونیم میره، تا تنور داغه و حسش نرفته باید بدو بدو بخونم. یهو پیش میاد تو یکی دو ماه هیچ کتابی نمیخونم!)

 

 

همیشه دوست داشتم ازین عکسا بگیرم که کل کتابایی که تو ماه خوندن رو میگیرن دستشون بعد عکس میگیرن و میگن کتاب های این ماه و فلان!

ولی خب همیشه غالب کتابهایی که میخونم الکترونیکه! اگرم چاپی باشه یکی دوتاش برا خودمه بقیش امانته. حالا یا از کتابخونه یا از دوستان و خانواده و فلان!

خلاصه قضیه کنکله.

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پاییز

نخواب...

ساعت 7 و ربع صبحه و بچم هنوز نخوابیده.

من کل دیشب رو نخوابیدم. خودشم کلا 3، 4 ساعت خوابید دیشب.

حس میکنم نخواب ترین بچه جهان رو دارم الان.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پاییز

در جست و جوی کتاب / چند از چند

یا شکور

 

 

 

برای کتاب خوندن امسالم، حسابی به تکاپو افتادم که کتاب انتخاب کنم.

دوباره وارد اون نشیب های کتابخوانی شدم و هیچی جذبم نمیکنه.

سه تا کتاب و دارم میخونم همزمان البته (با موضوعات متفاوت) که یکیشون به احتمال زیاد دراپ بشه.

 

داشتم تو طاقچه میگشتم این کتابه رو دیدم:))

قشنگ اسمش بهم میگه قراره چه چیزهایی توش باشه.

موجب میشه دلم نخواد بخونمش. میخواد همینو شرح و بسط بده دیگه. با چند تا راهکارم یادمون بده.

خب من اگر از کاری بترسم یا دلهره بگیرم، علاجش اینه که خودمو بندازم توش! همین. سر همین همچین کتابهایی برام جذاب نیستن.

 

 

ایکیگای رو دو قرن و نیمه دارم میخونم. تف .... تموم نمیشه.

حقش بود اینم دراپ میکردم راحت میشدم.

 

و کتاب بعدی دوریت کوچک عه. دوستم بهم امانت داده و صرفا چون با ذوق بهم معرفیش کرد تا الان برای خوندنش تلاش کردم. ولی قشنگ اینجوری ام موقع خوندنش که دست و بال میزنم زودتر تموم شه :/ چه کاریه. اینم شایسته دراپه.

 

 

کتاب بعدی " به خاطر دوشیره بریجرتون" عه که تو طاقچه میخونمش و هنوز اونقد پیش نرفتم که نظری داشته باشم. ولی فک نکنم ناامیدم کنه. اینو یکی بهم معرفی کرده که سلیقه کتابی مون شبیهه به هم.

 

 

 

خلاصه که اینگونه .

 

 

التماس دعا دارم این شبهای قدر.

 

 

برای اهداف سال بعدم باید پایان نامه رو بذارم تو لیست اولویت های فوری. اینم دعا کنید زودتر بشینم پاش و خوب و مفید در بیاد.ممنون

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز

عکس یادگاری سی روز

تصمیم گرفتم امسال مثل سه سال پیش، از هر روز ماه مبارکم یه عکس بگیرم. آخر ماه همشون و چاپ کنم یادگاری.

و دو روز گذشته و دو روزه هیچ عکسی نگرفتم :/

#تصمیمات_عمل_نشده

 

 

 

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پاییز

حلول:)

حلول ماه رمضانتون مبارک...

 

 

بعد مدتها توی سالنامه ای که برا سال جدیدم گرفتم، یه صفحه رو به برنامه ریزی و لیست نوشتن اختصاص دادم. به سبک بولت ژورنال قدیمیم...

شاید فقط صفحاتی که برام مفید بود توی فکر کنم 3 سال بولت داشتن رو، تو این سالنامه هم پیاده کنم.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پاییز