یا من الیه مُعَوَلی

 

 

بچه ها. یه پست خود شناسی طور دیگه...

دقت کردم وقتی صحبت با کسی حوصله ام رو سر برده یا از حرف زدن باهاش معذب میشم، با انگشت هام بازی میکنم. یا روسری مو هی دور انگشتم میپیچم و باز میکنم.

و اینکه از دعوا و بحث های زن و شوهر ها خجالت میکشم. ( نمیترسم ها :/ اما همین که دارم این حرفا رو میشنوم برام خجالت آوره) و حس میکنم نباید گوش بدم.

 

+امروز همسایه مون یه تایمی رو آهنگ گذاشته بود زیاد کرده بود. خودشونم وسطاش جیغ میکشیدن :/

جیغ؟! :/

یه جاهایی واقعا کلافه کننده بود.

 

+همسایه بالایی هم میخواست آب کولرشو خالی کنه. بالکن های ما راه آب نداره. ( لوله کشی و جایی برای خروج آب نداره.)

حدس میزنین چه کرد؟

به جای اینکه دریچه زیر کولر رو باز کنه و زیرش تشت بگیره، همینجور باااااز کرد همش از بالکن خودش سرریز شد به بالکن ما.

ینی سرریز چیه من میگم! راه آب درست کرده بوده واسه خودش، یه حالت شیب دار درست کرده بود که از بالکن خودش بره بیرون فقط.

فک کن!

تو نبایست با خودت یکم دودوتا چار تا کنی که این آب با این حجم و که باز میکنم و میگیرم سمت کوچه، حتی اگه تو بالکن همسایه نریزه میریزه وسط کوچه؟!

یکی اگه همون موقع میخواست ازونجا رد شه با آب لجنی کولر تو باید خیس خالی شه؟

للعجب به خدا!

 

 

لحظاتتون پرازیاد خدا. علی علی