یا محبوب

 

 

سلام :)

 

خاتون هم بالاخره فکر میکنم دو هفته پیش بود که تموم شد. ( دو هفته شد؟ شایدم یک هفته.)

کارگردانش تینا پاکروانه. 23 قسمته. در مورد یه قسمت از حال و هوای جنگ جهانی دوم تو ایرانه.

نقش خاتون رو « نگار جواهریان» بازی میکنه و نقش شیرزاد رو « اشکان خطیبی»

 

بذارید اول از نکات مثبت شروع کنم.

اول: ما این سریال رو توی یک نیمه شب چون خوابمون نمیبرد شروع کردیم. تصمیم مون این بود که نصف قسمت اول رو ببینیم و بعد اگر از خودش دفاع کرد بعدا ادامه اش رو ببینیم. اگرم خوب نبود کلا رهاش کنیم. 

ولی خب انقدر خوشگل و خوش رنگ بود این سریال و انقدر حس خوبی داشت همون قسمت اول، که تا 8 صبح نشستیم پای دیدنش.

خب پس نکته مثبت اول: جذابیت بصری و رنگ قشنگ

 

دوم: برای من به شخصه فیلم هایی که اولش با یک شادی شروع بشه و مخصوووصا توی جنگل های شمال کشور قسمتی رو فیلم برداری کرده باشن، احتمال عزیز شدنش زیاده :))

و خب این سریال جفتش رو داشت.

پس: سرسبزه و شروع شادی داره

 

سوم: فیلم داستان داره... از فیلم های بی سر و ته و بدون داستان این روزها واقعا از این لحاظ سره. هرچند این مورد رو توی نقد هایی که بهش دارم بیشتر توضیح میدم. ولی خب. نکته مثبت هم محسوب میشه

 

چهارم: بازیییی هاشون. وای. عالی بازی میکردن. نقش های اصلی و فرعی. قسمت های شاهکار زیاد داشت. چند تا از قسمت هایی که دوست داشتم و پایین مینویسم. سفیدش میکنم که اسپویل نشه. اگر میخواید بخونید هایلایت کنید

قسمت های عاشقانه اول فیلم بین خاتون و شیرزاد -

مرگ امیرعلی :( - مرگ برادر ناتنی شیرزاد- به دنیا اومدن ایران تو اون شرایط- سکانس های پایانی

پنجم: شخصیت متفاوت افراد فیلم به نوبه خودش جذاب بود. این تفاوت آدم ها رو دوست داشتم.

 

 

حالا بریم سراغ نقد هایی که بهش دارم:

 

اول: فیلمنامه ضعیف بود. یه جاهایی حس میکردم بین داستان فیلم گسیختگی وجود داره.

 

دوم: شخصیت پردازی ها ضعیف بود.

 

سوم: پایانش رو اصلا و ابدا دوست نداشتم. اعصابم رو کاملا خورد کرد. حداقل اون افسر انگلیس و کمیسر رو باید میکشتن اینهمه آدم! فقط تیر های بیخود زدن چرا. میتونست پایان شکوهمندانه تر و به یاد موندنی تری داشته باشه

 

چهارم: من هر مطالعه یا داده دیگه ای از اون زمان داره، حاکی از این نیست که وضع خانوم ها اینطور بوده باشه! بله یه قسمت اعیان و مرفهین اینطور بودن. اما این حجم عظیم ؟ واقعا؟

هیچ خانم باحجابی که دیده نمیشد. اگر کسی چادر داشت برای استتار چهره و شناخته نشدنش بود. با اینکه خب چادر اون زمان جزء لباس های معمول خانم ها محسوب میشد. بجز گروه هایی با تفکرات متفاوت یا ثروتمند و سرشناس. ولی خب حتی اگر میخوان اون گروه رو نمایش بدن، نباید چند تا خانم باحجاب به عنوان سیاهی لشکر تو این فیلم این طرف و اون طرف میرفتن؟ همه تیپ و لباس ها یه شکل. همه انگار مهمونی در پیش دارن.

به نظرم جو جنگ جهانی دوم رو هم خیلی مهربون به تصویر کشیده بود! مثلا از بیماری ، ما مرگ بی دردسر و آروم دو نفر رو دیدیم. در حالیکه اون بیماری ها در اون زمان افراد زیااادی رو درگیر کرد و اصلا شهر ها دیگه به این شکل عادی نبودن. انقدر جنازه ها زیاد بود گور های دسته جمعی درست میکردن!

یا قحطی! فقط رضا فخار رو میدیدیم که مثل رابین هود به مردم کمک میکرد. اما آیا حس « گرسنگی» به بیننده القا شده؟ نه واقعا! دو تا صحنه از گرسنگی مردم نشون داد. اونم خیلی خیلی کوتاه!

فقط هرجا میخواست قضیه رو دردناک و وضعیت رو جنگی نشون میده چند نفر رو میکشت :/ باشه ولی اون جنگ خیلی پیامد های دیگه ای هم داشت!

مثلا یه جا خاتون میره مغازه برای لباس گرفتن و فروشنده میگه فقط دست دوم دارم و از جنگ زده ها و امواته و ...

حالا با خاتون و اطرافیان ثروتمندش کاری ندارم که خب اونا لباس داشتن. ولی وقتی کسی میخواد برهه ای از زمان رو روایت کنه، حداقل باید سیاهی لشکر هایی که موقعیت اون زمان رو برامون ترسیم کنن تدارک ببینه! چرا تو فیلم این محسوس نبود؟

بجز جنگ زده های لهستان. که اون ها هم تا ساکن میشدن بهشون رسیدگی میشد :))) تو کمپ میگفتن غذا انقد کمه سوء تغذیه دارن. بله. و اونوقت چه تصویری از کمپ به ما نشون میداد؟ خانم های خوشگل... وسطی بازی کردن ها...دویدن بچه ها دنبال هم :)))

خب طبیعی و مناسب نیست دیگه!

 

 

پنجم: با فانتزی سازی هایی که توسط شیرزاد اتفاق افتاد نمیدونم مخالفتم درسته یا نه. شاید از لحاظ تکنیکی موجب جذابیت فیلم باشه. من یه تماشاگر معمولی ام. نه یک نقاد بزرگ که درس سینما خونده.

ولی خب. من دوستشون نداشتم.

یه اسپویل سفید دیگه:

شما تصور کن دو نفر طلاق بگیرن. خانم بره مجدد ازدواج کنه. اما همسر اولش همششش همچنان دنبال زن اولش باشه و زندگی رو به همه جهنم کنه :/ تازه با اینکه خودشم رفته ازدواج کرده :/

البته که خیلیییی ها همینم دوست داشتن. من یه جاهایی انقدر دوست نداشتم که از شیرزاد متنفر میشدم.

البته خب به نظر من نه شیرزاد با خاتون زوج مناسبی بود نه رضا.

 

ششم: یه قسمتایی کارهاشون خیلی پت و مت طوری میشد. کلافه میکردن آدمو.

 

همین.

به طور کلی جوری نبود که به بقیه توصیه کنم ببینن..