یا دلیل

 

 

بریم سراغ دومین معرفی!

توی خاطره ام گفتم که شروع کردم به خوندنش. خب حالا اومدم برا معرفیش :))

 

2: پنج قدم فاصله

 

تعریفش رو تو اینستا دیده بودم. عکسای قشنگی ازش دیدم و خلاصه ای که ازش نوشته بودن جذبم کرد. و اینکه گفتن فیلمش هم هست بیشتر جذبم کرد. خیلی دوس دارم کتابایی که فیلمش هست، کتابو اول بخونم بعد برم سراغ فیلم. خصوصا اگر که تعریفشونم شنیده باشم!

توی طرح هایی که طاقچه برای طرح های تابستونه داشت، این کتاب تخفیف خورده بود. همون موقع خریدمش. اما نمیدونستم کِی وقت میشه بخونمش.

از سفر که داشتیم برمیگشتیم فرصت خوندن کتاب الکترونیکی داشتم. بین خوندن ادامه ی "قدرت سکوت" و شروع کردن پنج قدم فاصله دو دل بودم. گفتم اول اونو تموم کنم. یکم خوندمش دیدم خوابم داره میگیره و تمرکز خوندنشو ندارم. این شد که 5 قدم فاصله رو شروع کردم.

 

 

به نظرم تا حدودی با "نحسی ستارگان بخت ما" و "همه چیز همه چیز" شباهت داشت. اما حس داستانش، خیلی دوست داشتنی بود.

پایانش هم مثل "نحسی...." تلخ نبود. یه جور قشنگی بود.

 

 

خلاصه:

داستان دختریه که یه بیماری تنفسی داره. تو بیمارستان با پسری که همون بیماری و داره آشنا میشه. به خاطر بیماری شون همیشه باید از هم 6 قدم فاصله داشته باشن. چون ممکنه با کم شدنِ این فاصله، بیماری شون تشدید بشه و حتی شاید منجر به مرگ شون بشه.

 

 

+نظم زندگی دختره قشنگ بووود. خیلی دوس داشتم.

و حساب توئیترش رو . فکر کنم اگه تو به جای توئیتر تو اینستا پیج میزد، خود من هم جزء دنبال کننده هاش بودم :)

 

+فکر میکنم بخونین لذت میبرید ازش :)

 

 

+آخرین پستِ امروز :))

 

علی علی

(10شهریور98)